چاوش نامه :

ساخت وبلاگ

بسمه تعالی

همانطور که می دانید ومی دانیم ،درگذشته هایی نه چندان دور ،وقتی کسی یا کسانی می خواستند به زیارت مشهدمقدس یاعتبات عالیات و یا سفرحج بروند ،قبل از حرکت آنها ،مردم جمع می شدند وکسی که به چاوش می گفتند،باخواندن اشعاری مذهبی ،به مشایعت وبدرقه مسافریامسافران فراهم می رفتند واین خودنشان دهنده این بودکه مردمسافریامسافران ،باهمه خداحافظی نموده ودعای آنها ،توشه سفرشان می شد وهم این که، مردم می دانستندکه اگر فلان شخص یااشخاص، چندروزی درشهریا روستا خبری ازاویا آنها نیست، به مسافرت رفته یارفته اند.هم چنین موقع برگشتن آن مسافر یا مسافران ،دوباره مردم محل جمع شده وباچاوشی خوانی ،به استقبال آن مسافریامسافران رفته واو یا آنها را تادرب خانه مشایعت می کردند.این نکته قابل یادآوری می باشد که درشهرگز ما،فامیل چاوشی داریم ،که نشان دهنده آن است که این کار (چاوشی خوانی)درشهرگزبرخوارازقدمتی طولانی برخورداراست. متاسفانه دردنیای امروز، این رسم فراموش شده ،وحتی برادریاخواهرهم ،که می خواهد به مسافرت برود ،بدون هیچ اطلاعی می رود وبعداز چندروز ،مامتوجه می شویم، که مثلا برادریاخواهرمان به مسافرت رفته است بگذریم .اشعاری که معمولا چاوش ها می خواندند ،زیادبود .متاسفانه سراینده این اشعار هم معلوم نیست که چه کسی یاچه کسانی بوده اند.درهرحال، اینجانب دروسایل شخصی مرحوم پدرکه به جای مانده ،به کتاب چاوش نامه برخوردم ،که احتمالا چاپ دهه چهل شمسی باشد،باتوجه به قیمتی که پشت جلدآن نوشته شده است .( ارزش: 3ریال) .(جایگاه فروش : شرکت نسبی کانون کتاب.تهران .ناصرخسرو).حیفم آمدکه ازآن بی خبرباشید.آن را نوشته وبارگذاری نمودم.ثواب این کار ،باشدبرای بانی این کاروسراینده اشعارچاوش نامه .

چاوش نامه

(حضرت امام رضاعلیه السلام )

شکرلله شدنصیبم مشهدشاه رضا

یافتم بوی بهشت ازمرقدشاه رضا

دادتوفیقم خداوندکریم ذوالجلال

توتیای چشم کردم خاک ایوان طلا

بودخالی جای یاران جملگی ازمرد وزن

درحریم کعبه سلطان علی موسی الرضا

پانهادم چون به مسجدیادم آمد ازبهشت

صحن اودارد شرف برقصر جنات العلی

ذکرگویان دیده گریان تامیان کفش کن

پانهادم اشک جاری شد مراازدیده ها

بردراول که سقاخانه آن حضرت است

آب کوثر درمیانش شربت بیمارها

هرکه زو یک جام نوشد درد او زایل شود

ازحکیمان وطبیبان جهان اوراشفا

چلچراغی دیدم ازنزدیک چون نخل بهشت

لیک سوزان اشک ریزان چو ن تن غمناک ها

بود دردارالحفاظش لوح قرآن مجید

چیده درپهلوی هم سرلوح هریک ازطلا

پانهادم درحرم رفتم به نزدیک ضریح

قفل رابوسیدم ودادم دل وجان راصفا

درزیارت نامه خواندم بازآوردم به یاد

حق حق داران وحق قوم وخویش واقربا

سوماً درپشت سر بهرشهیدکربلا

والدین جمله را ازمرد وزن کردم دعا

بارالها کن نصیب دوستان سال دگر

هم نجف هم کربلا هم مشهدشاه رضا

***

بیاکه جنت فردوس درخراسان است

که آن مقام مقام شه خراسان است

به حیرتم که چرا حاجیان به مکه روند

شوند زایر سنگی که رکن ایمان است

اگرچه خانه سنگی شده زیارت گاه

شرافتش ز وجود علی عمران است

شوندزایر سلطان مغرب ومشرق

که شیرخواره یکی بچه شیریزدان است

***

یوسفی از مصرخوبان درخراسان آمده

سنگ بر تعظیم اوازکوه غلطان آمده

قبله هشتم امام دین علی موسی الرضا

ازعرب شاه غریبی درخراسان آمده

***

ما سلام از روضه شاه رضا آورده ایم

روی پرگرد وغبار ازمرقدش آورده ایم

بس که رخ مالیده ایم برمرقد شاه رضا

بوی مشک وعنبر وعطر وگلاب آورده ایم

***

یک طواف مرقد سلطان علی موسی الرضا

هفت هزار وهفتصد وهفتادحج اکبراست

***

درکفش کن حریم پور موسی

موسی کلیم باعصا می بینم

****

چاوش نامه کربای معلی

(حضرت امام حسین علیه السلام )

چون از وطن روانه سوی کربلا شدیم

امیدواربرکرم کبریاشدیم

بستیم دل به یاری خلاق انس وجان

پس ملتجی به خمسه آل عباشدیم

طفلان خرد خویش گرفتیم دربغل

ازجان ودل مکرر ازایشان جداشدیم

دوری فرزندان شاه شهیدان کربلا

آورده یاد جمله به شور ونوا شدیم

کندیم دل ز خانه وشهر ودیارخویش

باصدشعف به جانب کرب وبلا شدیم

بس کوه ودشت که کردیم جمله طی

بس حرف ها به دل که ز اهل جفاشدیم

دیدیم بقعه شه عبدالعظیم را

درآستان شاه مقامش گداشدیم

کردیم پس زیارت معصومه را به قم

آنجا دخیل خواهر شاه رضاشدیم

گشتیم پس روانه سراسربه بیستون

آنجا زلطف حق زستون زودپا شدیم

گشتیم پس به جانب کرمانشهان روان

آنجا به دست تذکرچی مبتلا شدیم

پانزده قِران داده گرفتیم تذکره

بعداز دوشب روانه ازآن غم فزاشدبم

گشتیم پس روانه سوی قبر زین جناب

دیدی ازآن مکان صفا باصفاشدیم

ازدرد ورنج وخستگی راه راحتی

باصدشعف به جانب دشت بلا شدیم

گشتیم پس روانه سوی قلعه سبزیش

ترسان زدستبرد رهزن ودزددغاشدیم

باذکریاحسین ونداهای یاعلی

ایمن زدزد وراهزن بی حیاشدیم

زآنجا روان شدیم سراسر به خانقین

درخانقین مپرس چسان مبتلا شدیم

اما هزارشکر که از هرچه بودو هست

دادیم پول وازهمگی اشان رهاشدیم

دیدیم شهروان وپس آنگه قزل رباط

یعقوبیه دیدیم زجسرش روان شدیم

دیدیم جسر تازه که برشط گماره است

آنجا برای بانی او دردعاشدیم

زآنجا روان شدیم سوی سُرَّمَن رآی

مسرور آن شدیم که درمن رآ شدیم

دربقعه علی ونقی آنگه عسکری

ازبهر گریه جمع چواهل عزاشدیم

کردیم پس زیارت کامل حلیمه را

آنگه بسوی نرجس ام الهدی شدیم

گشتیم پس روانه به سرداب شاه دین

تکبیرگو زیرازآن پله ها شدیم

دیدیم بقعه ای چویکی صفه بهشت

آن صفه دیدیم چواهل عزاشدیم

گشتیم پس روانه سرچاه غیبتش

ازذکر گوش ودست همه پرصداشدیم

دادیم جمله وعده به خود در ظهور او

درانتظار رجعت بدرالدجا شدیم

راندیم باشعف بسوی شهرکاظمین

درمشهد مقدس اشان جابجا شدیم

داخل شدیم درحرم آن دو شاه دین

دربارغربت دوولی خداشدیم

درآستانه موسی هم زاده فیهنا

بنموده عرض حاجت ومشکل گشاشدیم

زآنجا به شور وناله وافغان ودرد وغم

هم واحسین کنان سوی کربلا شدیم

آنگه پی زیارت طفلان مسلمش

گشته روان ودیده ازآن پربکاشدیم

برمیزبان قاتلشان حارث لعین

لعنت کنان به قصد ثواب وجزا شدیم

آه ازدمی که گشته مسیب مقام ما

اتدرفرات رانده به شورونوا شدیم

کردیم یادتشنه لب های شاه دین

بریادسوزش عطش طفل ها شدیم

هریک به هرزبان که به آن بودآشنا

با آه ودرد وناله وغم آشناشدیم

کردیم آب چشم زچشمان خود روان

پس درحریم خامس آل عباشدیم

آنگه ضریح شاه گرفتیم دربغل

فائز به اصل مقصد وهم مدعاشدیم

گشتیم پس به جانب سقای کربلا

درهروله ز مروه بسوی صفاشدیم

دیدیم روضه ایی چویکی روضه بهشت

درباب حضرتش همه درالتجا شدیم

ازشوکت حرم ورواقش به چشم دل

گویی که واردحرم کبریاشدیم

چون جان حریم اوبه بغل درکشیده ایم

گاهی به یاد دست زپیکرجداشدیم

گاهی به یاد آن علم مانده روی خاک

گاهی به یاد فرق جداازدوجاشدیم

بریادتیر خوردن مشکش درآن زمین

ازدیده مشک آب زدیده روان شدیم

گشتیم پس روانه سوی خیمه گاهشان

گویی که از زمین چو ملک برسما شدیم

دیدیم جمله خیمه بی صاحب حسین

زآنجا به خیمه حضرت زین العبا شدیم

کردیم پس زیارت بیمارخانه اش

آنجا برای خود مرض دل شفاشدیم

پس بافغان وناله وفریاد وشورو شین

درحجله گاه قاسم نوکدخداشدیم

آنجا به یاد سوزدل زارمادرش

مانند سیل اشک زچشمان روان شدیم

پس رو به سوی حرریاحی نموده ایم

درحیرت ازشهادت آن باوفاشدیم

پس چندروز کرده زیارت به کربلا

سوی نجف روانه به صدماجراشدیم

بعضی زآب تلخ وگروهی زخاک شور

عازم به خاک بوس شه لافتی شدیم

گشتیم چون که وارد صحن مقدس اش

گاهی زشوق وگاه ز غم دربکاشدیم

زایوان چون بهشت ودوگلدسته طلا

مس وجود خویش سراپاطلاشدیم

خواندیم پس زیارت ماثوره ازامام

پس درطواف مرقد آن باوفاشدیم

دیدیم جمله جای دوانگشت مبارکش

صلوات گو به خاتمت انبیاشدیم

ازبعدمکث چندروزی که درنجف

عازم به سوی کوفه دارالقضاشدیم

کردیم قبرمسلم وهانی زیارتی

درهرمقام زمسجد اندردعا شدیم

وآنگه ماروانه به سوی وطن شدیم

***

رفتم به کرب وبلا ...

خرّم دلی که منبع انوار کوثر است
کوثر کجا ز دیده ی پر اشک بهتر است

نام حسین و کرب و بلا هر دو دلرباست
نام علی اکبر آن دلرباتر است

رفتم به کربلا سر قبر هر شهید
دیدم که مرقد شهدا مشک و عنبر است
هر یک مزار ومرقدشان چهارگوشه داشت
شش گوشه ی مزار در آن هفت کشور است

پرسیدم از کسی سببش را به گریه گفت
پایین پای قبر حسین قبر اکبر است

پایین پای قبر علی اکبر جوان
هفتاد و یک شهید چو خورشید انور است

بر دست راست هست یکی پیرجلوه گر
زآن گوشه ی رواق که نزدیکی در است

پرسیدم از مجاوران، کاین مزار کیست
گفتا حبیب نور دو چشم مظاهر است

نزدیک نهر علقمه دیدم یکی شهید
گفتم چرا جدا ز شهیدان دیگر است
گفتا خموش باش که عباس نوجوان
منظور او ادب به جناب برادر است
رفتم به خیمه گاه ، شنیدم به گوش خویش
دیدم صدای زینب مظلوم اطهر است

رفتم به سوی خیمه ی بیمار کربلا
دیدم که با دو صد غم و محنت برابر است
عازم شدم به حجله ی داماد کربلا
دیدم عروسِ قاسمِ داماد، مضطر است
رفتم ز کربلا به سر تربت علی
دیدم که بارگاه نجف عرش اکبر است

وارد شدم به صحن و سرایش به صد امید
دیدم که چلچراغ علی سرو کوثر است

برگشتم از رواق و شدم وارد حرم
دیدم که چشم نوح نبی جای حیدر است
پر نور چشم نوح نبی از علی بود
این نکته هم ز کاتب از خاک کمتر است
شاها تویی که ناصرالدین بادچاکرت
منشور او به اذن جناب مطهر است

***

زبان حال برگشتن ازکربلا

ماسلام از روضه شیرخدا آورده ایم

روی پر گرد وغباراز کربلا آورده ایم

بس که رخ مالیده ایم برمرقد شاه نجف

بوی مشک وعنبرو عطروگلاب آورده ایم

قتلگاه حضرت شاه شهیدان دیده ایم

چشم گریانی ازآن ماتمسرا آورده ایم

طوف عباس علی را کرده ایم ازجان ودل

ما طواف مکه را از خیمه گاه آورده ایم

مرقد موسی کاظم دربغل بگرفته ایم

خاک درگاهش برای توتیا آورده ایم

هم تقی و هم نقی باعسکری طوفیده ایم

راه ورسم بندگی راما به جا آورده ایم

مهدی صاحب زمان را ما زیارت کرده ایم

نامه آزادی از جرم وگناه آورده ایم

دربیابان ما بسی جور وجفاها دیده ایم

مهروتسبیح ازشهیدکربلا آورده ایم

وقت رفتن بودبا ما حالت شوق وشعف

وقت برگشتن دلی ازغم کباب آورده ایم

***

بارالها کن نصیب شیعیان هرسال ها

هم نجف هم کربلا هم مشهد شاه رضا

***

شکرخدا که تیردعابرهدف رسید

روی سیاه ما به ضریح نجف رسید

هرمطلبی که دردل مابود یک به یک

برعرض بارگاه شه لافتی رسید

پایان

گلبانگ گز...
ما را در سایت گلبانگ گز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golbanggazo بازدید : 49 تاريخ : پنجشنبه 9 شهريور 1402 ساعت: 1:00