داستان های عامیانه کهن دیارگز:حضرت ابراهیم علیه السلام :

ساخت وبلاگ

فارسی

درزمان حصرت ابراهیم علیه السّلام ،خداوند می خواست اوراازنظرفرزند امتحان کند.خطاب به اوشد که: ابراهیم !اسماعیل که فرزند عزیزوگرانی توهست ،رادر روز دهم ذی الحجه می بری قربانگاه منی که دامنه کوهی هست واوراقربانی می کنی. حضرت ابراهیم سراسماعیل را شانه زد.اوراحمام برد ولباس نووپاکیزه پوشانید.به هاجر مادراسماعیل گفت : می خواهم بچه ام را میهمانی ببرم. واسماعیل رابرداشت واوراآوردقزباگاه منی. شیطان به شکل یک پیرمردی درنظرحضرت ابراهیم ظاهرشد وبه او گفت : این خوابی که دیده ای ،خواب شیطانی بوده ومن پیرمردبه تونصحیت می کنم که بیخودی بچه ی خودت را مکش. ابراهیم خم شد ویک سنگ برداشت وبه شیطان زد وگفت : تو شیطان هستی که می خواهی مرا ازانجام سخن خداوندجلوگیری کنی .اسماعیل را نشاندوکاردراکشید. هرچه کاردرابرگردن اسماعیل برد وآورد.کاردگلوی اسماعیل رانبرید. عصبانی شد وکاردرا به طرف سنگی پرتاب کرد. کاردبه فرمان خداوند سنگ را برید و دونیمه اش کرد.آن وقت ابراهیم گفت : خدایا!این کاردآنقدرتنداست که سنگ خاره رامی برد ،چطور گلوی اسماعیل مرا که ازگل نازک تراست نمی برد؟ ودوباره کاردرابرداشت وزیرگلوی اسماعیل گذاشت. هرچی تلاش کرد،کاردنبرید.عصبانی شد وکاردرا زمین زد. دوباره کاردرابرداشت وهرچی تلاش کرد،کارد گلوی اسماعیل رانبرید. ابراهیم درمانده شد.دراین وقت جبرئیل از طرف خداوندبا یک بره فرود آمدو به ابراهیم گفت : خداوندسلام ودرود برتوفرستاده وگفت : قربانی توقبول هست واین بره را عوض اسماعیل قربانی کن. این هست که این آیین تابه امروز باقی مانده است. همه درروز دهم ذی الحجه قربانی می کنند.تاچندسال پیش این رسم ومعمول بود که درروز عیدقربان درشهرهای ایران ،ازطرف حاکم شهر ،شترقربانی می کردند وباهرصنفی قرارداد بسته بودندکه یک عضوازاعضای شترراببرند. درده ها وآبادی های بزرگ هم ازطرف کدخدا شترقربانی می کردند. وهمه حاجی ها که به زیارت خانه خدارفته بودند ،یک بره قربانی می کردند.هنگام قربانی کردن ،دعای مفصلی را ازروی کتاب زادالمعادکه نوشته شده بود،می خوانند.این دعای قربانی کردن بود ومن خودم چندسال برای پدرم این دعارا می خواندم وگوسفندقربانی بایداعضایش سالم باشد.مثلا اخته نشده باشد. گوشهای اونشان نشده باشدویک حبه نبات داخل دهان گوسفند قربانی می گذارندوآبش می دهند وچشم های اورا سرمه می کشندوتادعاتمام نشده باشد،سرگوسفندرا نمی برندورسم هست تاجان دارد،سرش راازتن جدانمی کنندومی گویند: گوشت قربانی را آدم بی نماز نبایدبخورد. وچون پیش تر مردم علاقه مندبوده اند که گوشت شترقربانی رابگیرند،خیلی شلوغ می کرده اند . وسراین کارحتی دعوا هم می کرده اندوبه هم می زده اندوغارت می کرده اند. حالاضرب المثلی می زنند که: مگه گوشت شتر قربانی هست؟ هنگامی که مردم یک چیزی را همگی روبه آن بیارند. مثل می زنند که: مانندگوشت شترقربانی کردند .

گلبانگ گز...
ما را در سایت گلبانگ گز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golbanggazo بازدید : 25 تاريخ : پنجشنبه 19 بهمن 1402 ساعت: 6:32