لغات زبان گزی (54):

ساخت وبلاگ

بِرِخشی تا (baraxshi tA): اشعه دادن

بِرِخشی کَرت (baraxi kart): اشعه کردن ، روشنایی کردن

بَرخُورتاموُن(barxortAmun) : ناراحت شدن ازکسی یاچیزی ، آزرده شدن

بَرد (bard): بیل

بُرزا (borzA) : بلند مرتبه بودن

بَرزَخ (barzax): بر خورد ، گران آمدن موضوعی برای کسی

بُرزُویِه (borzu ye) : شا یسته و بلند مرتبه

بَرژِنت (bar zhent): درزدن ، دق الباب

بِرَسا، بِرَسامون (bera sAmun): رسیده شدن میوه و گیاه

بِرَسَئَه (berasa a) : رسیده شده

بُرش تاموُن (boresh tAmun): برش دادن

بِژمُوس ، بژاِموس (bezhemos): به او بیاموز ،به او یاد بده ، فعل امر حاضر از مصدر "اِموسامون "و "اِموتامون " به معنی "آموختن " و" عادت کردن " است

بِس رِشَئَه (bes resha a) : خمیر شده

بَس ساموُن (bas sAmun): بستن

بَس سِگی (bas segi): خویشی ، وابستگی

بَس سِه (bas se): بسته

بِسفِنجَئَه (besfenja a): متلاشی شده

بِسفِنجامُون (besfenjAmun): متلاشی شدن  :

بِشام (beshAm): می توانم ، نام یکی از سرداران ساسانی و دائی خسرو پرویز "بِشام "  بوده است که در برخی منابع به اشتباه " بَسام "و "بَستام "آمده است که از این واژه های تحریفی نمی توان معنایی مستفاد کرد در صورتیکه "بِشام "معنی دار است

بِشام (beshAm): میتوانم ازمصدر(بِشاموُن ) توانستن

بِشامُون(beshAmun): توان و قدرت انجام کاری را داشتن

گلبانگ گز...
ما را در سایت گلبانگ گز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golbanggazo بازدید : 228 تاريخ : دوشنبه 26 فروردين 1398 ساعت: 20:58