لغات زبان گزی (43) :

یرینت وُ فِرات (irin to ferAt): خریدوفروش

اِیرینتاموُن (irintAmun): خریداری کردن

اِیرینتِه(irinte) : خریداری شده

اِیژدا ، اِژدِآ (izhde A): اژدها

اِیژژُو(izh zhu): لفظ تحریک گوسفند برای شاخ زدن، این حالت را جوپانان با گذاشتن دست بر روی پیشانی گوسفند وتکرار آن لفظ در گوسفند ایجاد می کردند به طوری که در مراحل بعدی تنها با یک بار ادا کردن آن گوسفند را به حمله کردن تحریک میکنندچنین حالتی را در سگ هم انجام می دهند بدون اینکه دست را روی بدن سگ بگذارند با گفتن "آکیش کیش "او را وادار به حمله می کنند

اِیژیر(izhir): خوب، پسندیده ، زیبا، درفارسی هژیر شده است

ایژیرتَر (izhirtar): زیباتر

ایژیرگی (izhirgi): قشنگی ، زیبایی

ایژیری(izhiri) : زیبایی ، قشنگی

اِیشتالالِه(ishtAlAle): گونه ای ازپرندگان با پرهای سیاه وسفیدو دم دراز که کمی ازگنجشک بزرگتراست درزبان فارسی به آن " دم جنبانک " می گویند .

بَئَه رِه (bare): بهره ، سود

بَئه لاموُن(baalAmun) : اجازه دادن

بَئَه لِه (ba le) : بله ،آری

با آ (bA A): بها ، ارزش

با آکَرت(bA A kart) : بها وارزش دارشدن

با مَعنی (bA mani): با وقار ، با تربیت

بائی (bAni): بازوی دست ، شاخه درخت

باآر (bA Ar): بهار

باآرِه (bA Are): بهاره ، منسوب به بهار

بابا باغاجِه (bAbAbAghAje): جَد در جَد ، نسل در نسل ، پدر در پدر

بابا قُوری (bAbAghuri):کوری