گلبانگ گز

متن مرتبط با «محی الدین مهدی الهی قمشه ای» در سایت گلبانگ گز نوشته شده است

داستان های پدر(2) :

  • مرحول عبدالتقی یکی از مکتبداران شهر گزبوده است.ایشان موقعی به افراد گزی می گوید که : بجای آنکه بچه هایتان درکوچه وبازار به بطالت وقت خودرا صرف کنند،آنهارا به مکتب بفرستیدتا درس بخوانند وباسوادشوند.خب ، اولیا قبول می کنند وفرزندان خودرا به مکتب او می فرستند.زمان رفتن به مکتب را،هم اوایل شب قرار می دهد. خالصه بچه ها به مکتب ایشان می روند وکالس درس شروع می شود.درشبی ، ایشان به موعظه کردن واندرزدادن بچه ها می پردازد وبه آنها می گوید که : هر حرفی را نزنید،, ...ادامه مطلب

  • داستان های پدر :

  • مرحوم حاج ناصرحق شناس جزی درتاریخ : 1316/04/13درشهرگزبرخواربدنیاآمد. دوران طفولیت اوباازدست دادن مادر،گذشت.درسال ،1338هم پدرراازدست داد. حرفه اوابتداکشاورزی وسپس به کارخانه بارش اصفهان رفت ومدت 28سال درآنجامشغول به کار بود.درسال 1368بازنشسته شد.درطول زندگی خودباتعریف حکایتهای شیرین وداستانهای کهن دربین مردم مقبولیت خاصی پیداکرده بود.بخاطرحاضرجوابی وآوردن کنایات وامثال مناسب مجالس ومحاورات ،دربین مردم شهرگزمشهوربود. درمسجدجامع گزهم مؤذّن ومکّبربود..درتاریخ : 1400/04/15دارفانی راوداع گفته ودرجواررحمت الهی، درگلزارشهدای شهرگزآرمید.دراینجاقسمتی ازحکایت هایی را که برای مردم تعریف می کردند ، آورده ایم :1- چند جوان گزی تصمیم می گیرند که دست به شیرین کاری عجیبی بزنند.چون درآن موقع درشهرگز برق نبوده است،مشخص است که شب ها کوچه هاتاریک بوده وکسی هم رفت وآمد نمی کرده است. آنها تصمیم می گیرند که از قبرستان تابوتی آورده وهرشب یک نفرازانها داخل آن بخوابدوچندنفردیگر آن را بر سردست گرفته وداخل کوچه های گز رفته وباصدای بلند واویلاو گریه سردهند.خلاصه برنامه اجرا می شود.فردای آن روز مردم از یکدیگر می پرسند : دیشب کسی مرده بود؟ می گویند نه ، کسی نمرده بود.می گویند: پس دیشب صدای آه و وایلا بلند بود ومثل اینکه کسی مرده بود.خلاصه چندشب به این منوال می گذردومردم گز هم نمی دانستند پشت پرده ، چه خبرهست.یکی ازبازاریان گزی تصمیم می گیرد از موضوع باخبرشود،بنابراین شب هنگام به خانه نمی رود وبا زنجیر پشت دکان خود ،به کمین می نشیند.شب که به نیمه می رسد،می بنید که آره ، چند نفر بهمراه تابوت ،وارد کوچه شدند وباصدای بلند بنای گریه و آه ووایلا گذاشتند.صبر می کند، تاخوب نزدیک شوند،با زنجیربه جان آنها افتاده وبنا, ...ادامه مطلب

  • داستان های عامیانه کهن دیارگز:حضرت ابراهیم علیه السلام :

  • فارسی درزمان حصرت ابراهیم علیه السّلام ،خداوند می خواست اوراازنظرفرزند امتحان کند.خطاب به اوشد که: ابراهیم !اسماعیل که فرزند عزیزوگرانی توهست ،رادر روز دهم ذی الحجه می بری قربانگاه منی که دامنه کوهی هست واوراقربانی می کنی. حضرت ابراهیم سراسماعیل را شانه زد.اوراحمام برد ولباس نووپاکیزه پوشانید.به هاجر مادراسماعیل گفت : می خواهم بچه ام را میهمانی ببرم. واسماعیل رابرداشت واوراآوردقزباگاه منی. شیطان به شکل یک پیرمردی درنظرحضرت ابراهیم ظاهرشد وبه او گفت : این خوابی که دیده ای ،خواب شیطانی بوده ومن پیرمردبه تونصحیت می کنم که بیخودی بچه ی خودت را مکش. ابراهیم خم شد ویک سنگ برداشت وبه شیطان زد وگفت : تو شیطان هستی که می خواهی مرا ازانجام سخن خداوندجلوگیری کنی .اسماعیل را نشاندوکاردراکشید. هرچه کاردرابرگردن اسماعیل برد وآورد.کاردگلوی اسماعیل رانبرید. عصبانی شد وکاردرا به طرف سنگی پرتاب کرد. کاردبه فرمان خداوند سنگ را برید و دونیمه اش کرد.آن وقت ابراهیم گفت : خدایا!این کاردآنقدرتنداست که سنگ خاره رامی برد ،چطور گلوی اسماعیل مرا که ازگل نازک تراست نمی برد؟ ودوباره کاردرابرداشت وزیرگلوی اسماعیل گذاشت. هرچی تلاش کرد،کاردنبرید.عصبانی شد وکاردرا زمین زد. دوباره کاردرابرداشت وهرچی تلاش کرد،کارد گلوی اسماعیل رانبرید. ابراهیم درمانده شد.دراین وقت جبرئیل از طرف خداوندبا یک بره فرود آمدو به ابراهیم گفت : خداوندسلام ودرود برتوفرستاده وگفت : قربانی توقبول هست واین بره را عوض اسماعیل قربانی کن. این هست که این آیین تابه امروز باقی مانده است. همه درروز دهم ذی الحجه قربانی می کنند.تاچندسال پیش این رسم ومعمول بود که درروز عیدقربان درشهرهای ایران ،ازطرف حاکم شهر ،شترقربانی می کردند وباهرصنفی قرارداد بست, ...ادامه مطلب

  • داستان های عامیانه شهرگزبرخوار ،داستان مردتنبل :

  • یک مردتنبلی بود که زود به زوددنبال کارنمی رفت.یک شب همسرش به اوگفت : من برای فرداتو،یک توشه صبحانه آماده می کنم وصبح تو راازخانه بیرون می کنم.فرداشب اگر صدتومان پول پیدانکرده وبرگردی .شب که پشت بردب خانه برمی گردی.درب رابرتوباز نمی کنم. من به توبگویم که بدانی، من ازجنده پست ترهستم، اگر درب خانه رابرروی توکه صدتومان پول نیاورده باشی،بازکنم. فردای صبح ،مردتوشه رابرداشته وازخانه بیرون آمد. گفت: بسم الله الرحمن الرحیم ،خدایا تومی دانی که من هیچ کاروکسبی بلدنیستم .خودت به من رحم کن. مردبیچاره داخل کوچه آمد.هرچی راه رفت ودورگشت، فکرش به جایی نرسید. ظهرسربه بیابان گذاشت ورفت تاکه خرابه خویشارسید. داخل خرابه رفت. سفره خودراگستردو نانش را خورد.سفره خودرا جمع کرد ومی خواست دوباره سربه بیابان بگذارد که ازدور،دیدیک درویش بدقیافه وبدهیکل به طرف خرابه می آید .مرد دوباره به داخل خرابه برگشت واز ترس، رفت بالای طاقچه خرابه ومخفی شد. دید،درویش آمد. داخل خرابه شد وچنته خودراباز کرد وقلیان خودرا درآورد وآتشی درست کرد وقلیان خودرا چاک کرد وبنای کشیدن نهاد.بعداز کشیدن قلیان ،از چنته خود یک تکه موم درآوردوازموم شکل یزیدرادرست کرد وبه اوگفت : خوب آقایزید ،بخاطر چندروز ریاست دنیا که سلطنت بکنی، فرستادی فرزندان فاطمه وعلی علیهماالسّلام که امام بود،آوردی صحرای کربلا وآب راروی ایشان بستی وبه خواری وخوارخودوبچه هایش را شهیدکردی .سپس عصبانی شد وعصای خودرا برداشت وروی سریزیدزد وآن را خردکرد. دوباره از موم ،شکل امام حسین راساخت. به اوگفت : خوب آقاحسین !قربانت شوم. توبرای چه چیزی یک مشت اولادو عیال خورا برداشتی وآمدی صحرای گرم کربلا ویک عده ای را به کشتن دادی؟ پس توهم کارخوبی نکردی وعصبانی شد وعصای خودرا, ...ادامه مطلب

  • داستان های عامیانه ازگزبرخوار.داستان اول : پیرریاضت کش:

  • توسط حق شناس | چهارشنبه بیست و نهم آذر ۱۴۰۲ | 13:44 واینده در زمون های قدیم یه پیری بی یه اُ گُ در صحرا پربیابون د مشغول خوداپرستی و ریاضت بی یه او . شیطون به هر رنگی گوم بژ بی یه گُ این پیرا از ره کی برو.نشاژاژ بوُیه.تااین گُ یه رو به شکل یه پیری بووه و شو معبدپیر.سِلوم کِرووه و وُووِه :یاپیر! مودراین آخرای عِمرا گومه در خدمت تو دربان و دستور عبادت به مو اته گُ همین یا دربان .پیراجازژ تووه گُ :خیلی خب .بور ره رو معبد. شیطون بِشو رو معبد ومشغول نوما ببو.عابدهرچی شوی یه کیُ، دس نوماتاژه کرو .وگرتای یه دی یی ژه پیر گُ شیطون بو ،مشغول رکوع وسجودو.تا دو سه هفته همژ عابد دی ییژگُ این نوما خونووه.تا یه رو شیطون بومه عابداژ بوات گُ :مو شانه ام مای سربه کی یه و وچام بکشام و وگرتانه .این عابد وسکی عبادتاژ بکرته بو به خودا نزیک بی بی یه بو ودعاژ مستجاب بوی یه. از هر شئر ودیار هرکی ناچاک بوی یه آرتی ژونه ورعابد دعاژ کر تی یه خودا شفاژ تای یه. تااین گُ یه پادشاه بو یه دوت بوزه ساله ژ دا گ از حسن وجمال موننداژ ندا. شیطون بشو رو کی یه شا و نا دوتژ فشار بتا. و دوتیژ اذیت وآزار کرتی یه. تا این گُ دوتژ دیونه که. هرچی شا حکیماژ از هر یایی د بارت .نشاژون بوی یه گُ چلگی دوته را چاک کرندون. تااین گُ مردوم به شویندون پیش شا. بژون وات گُ: چژ دوتادا نژ بری یه ور عابد گُ دعا بکرو دوتاد خب به بو .شا بژات صوبا همین کارا کرانه. پوراژاژ واژکه :خوخادوناوژگیریت بشیدورعابد تا از برکت دعای پیر بلکی شفا بیابو.پورا پادشا دوته ژون رو تخت روان نا و بژون به ورپیر.بژون وات این, ...ادامه مطلب

  • مختصری درباره قنات های شهرگز :

  • توسط حق شناس | سه شنبه بیست و سوم آبان ۱۴۰۲ | 12:54 قنات کیدبینی یا کتایونچه ازروی گورستان قدیم میومد وپیچ وتاب می خورد و چند تا ویراب تو گز داشت که هم آب بر می داشتند وهم زنها رخت می شستند تو خیابون سجاد جوب گز بود که جلد رباط میومد یه جا بنام باغ عباسقلی دوشاخه میشد که یک سال این طرف میومد وسال بعد بطرف شمال وشرق گز می رفت .کهریز کیبینی قدیما میگفتن شاه آباد حالا میگم اسلام آبادو خیابان سجاد فعلی قنات کوره گزه وا هم بود خونه سازمانیا فعلی و کهریز دیلیگون خیابون جمهوری کئریز دستگرد که زیر مغازه های صنعتی رد میشد , ...ادامه مطلب

  • معرفی شاعران گزبرخوار(میرزایحیی خان برومند) :

  • ترجمه احوال میرزا یحیی خان برومند به نقل از کتاب تاریخ شفاهی خاندان برومند به قلم استاد منوچهر برومند متخلص به سها"صاحب لوای عرصه تجرد صفا مرحوم مغفور مبرور میرزا یحیی خان برومند جزی ، فرزند حاج محمد علی خان کلانتر و برادر زاده محمد رضا خان سرتیپ گزی ،‌ ملقّب به محبوب علیشاه و متخلص به صفا از دراویش سخنور سلسله جلیله خاکساریه ابوترابی و از صاحب منصبان اداره سجل و ثبت احوال اصفهان‌ بود که ۱۴ اردیبهشت ماه سال ۱۲۷۹ در گز بر خوار محله حاجی تولد یافت و روز دوم اسفندماه ۱۳۵۲ در منزل شخصی واقع در شهر اصفهان محله باب الدشت ، دیده از دیدار جهانیان فروبست. در تکیه لسان الارض از تکایای تخت فولاد ، که مدفن دراویش و عرفاست ،به خاک سپرده شد .میرزا یحیی خان برومند. افزون بر آنکه به مناسبت تحصیلات حوزوی بر مبادی عربیت و ادبیت وقوف داشت. به مناسبت هم نشینی با استاد حسن وحید دستگردی، و درک مجالس ادبی میرزا سلیمان خان رکن الملک شیرازی متخلص به خلف و عباس خان شیدای شهرکردی و شیخ محمد باقر مسجد شاهی معروف به الفت اصفهانی و استاد ملک الشعراء بهار، فاضل خوش نویسی صاحب سخن و چابک قلم بار آمده بود ، که خطوط سته را نیکو می نوشت و در نوشتن خطوط نستعلیق و شکسته نستعلیق تبحر استادانه داشت . همچنین سخنوری گوینده بود که‌ مثنویات و غزلیات متعدد عارفانه و قصائدی در مدح و منقبت حضرت علی علیه السلام و ائمه‌ءاطهارسلام الله علیهم می سرود، که از حیث سخنوری متوسط است . بنا به خصلت آزادیخواهی و استعمار ستیزی از حامیان دکتر مصدق و نهضت ملی شدن صنعت نفت به شمار می آمد . با سرودن قصائدی در تجلیل از نهضت ملی و‌تبجیل از دکتر مصدق در نهضت استیفای حقوق حقه ملت و مبارزه با ایادی بیگانه شرکت می جست . همین خصوصیت آزاد منشی و, ...ادامه مطلب

  • سرگرمی های زنان گزی درگذشته ای نه چندان دور:

  • مشاهده بقچه لباس : گاهی زنان پس ازکارهای منزل ،بقچه لباس خودرابازکرده وبه مهمانان ودوستان نشان می دهند ودرباره تاریخچه هریک ازقطعات آنهابرای آنهاتوضیح می دهند.ولذت فروانی هم می برند. جمع شدن سر تنور: پس ازآتش کردن تنور، زنان همسایه گردآمده وباکمک به پخت نان کمک مختصری می کنند وبه صحبت می پردازند.بیشترمنظورآنهاوقت گذرانی وصحبت کردن است . رفتن به خانه همسایه: هنگام صبح یاعصر که شوهردرخانه نیست ،ازمنزل خارج شده ،به خانه همسایه نزدیک وصمیمی خودمی روند وبیشتر, ...ادامه مطلب

  • بازیهای سنتی رایج درشهرگزبرخوارکه اکنون بیشترآنهابه فراموشی سپرده شده است (2):

  • دوزبازی : بین دونفرانجام می گیرد.به این ترتیب که هرکدام دوازده ربگ برمی دارند ووبرروی کاغذیاسنگ یاآجری که چهارگوشه باشد ،سه مربع می کشند وواین مربع هاراز گوشه ها ووسط به هم وصل می کنند .سپس ریگهاراهرکدام به ترتیبی که رقیب نتواند ریگهایش را جوری بچیندکه دریک خط قرارگرفته وباصطلاح دوزشود.می چینندوبعدهرکدام درهرنوبت بایک حرکت سعی می کنند ،ریگهای خودرا دوز وازدوزشدن ریگهای رقیب جلوگیری کنند .این بازی تاوقتی که هرکدام بتوانند زودترریگهای خودرا دوزکرده وریگهای, ...ادامه مطلب

  • مرحوم مهدی هاشمیان (فرهنگیان گزبرخوار) :

  • آقای مهدی هاشمیان فرزند:حسین متولد: 1314 شهرگزخوارمتاهل ودارای 5فرزند(دوپسروسه دختر) .دارای پست اداری : خدمتگزارآقای مهدی هاشمیان درابتدابه کارکشاورزی درشهرگزپرداخت .پس ازچندین سال کشاورزی ،به همراه خانواده به اصفهان رفت ودرناحیه آموزش پرورش ناحیه 4اصفهان (سال : 1343) استخدام شدوباپست خدمتگزاردردبستان ملی (غیرانتفاعی) گوهرشادبه خدمت مشغول شد.ایشان آنگاه به مدرسه بهشتی نژاد منتقل شدوپس ازچندسال خدمت درآن مدرسه ،به مدرسه شهیدحلبیان رفت وسال های پایانی خدمت خود رادرهمان مدرسه سپری نمودودرسال 1373به مقام بازنشستگی نائل آمد. لازم به یادآوری می باشدکه همسرایشان هم فرهنگی بوده ودرپست خدمتگزارناحیه آموزش وپرورش ناحیه 4 اصفهان ،30سال خدمت صادقانه انجام داده وهمزمان با شوهرخودبازنشسته شده اند. ایشان درروزسه شنبه 4بهمن ماه 1401 به رحمت الهی پیوست ودرگلزارشهدای گزبرخواربه خاک سپرده شد. + نوشته شده در جمعه هفتم بهمن ۱۴۰۱ ساعت 21:46 توسط حق شناس  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • خبرفرهنگی : چاپ کتاب داستانهای عامیانه ازکهن دیارگز

  • بسمه تعالیبه اطلاع می رساند: کتاب داستانهای عامیانه ازکهن دیارگز به زیورچاپ آراسته شد.این کتاب ترجمه قسمت دوم ازجلداول ،کتاب زیان گری نوشته مستشزق آلمانی:ویلهلم آیلرس می باشدکه ازسال 1315به اصفهان آمده ودرباره زبانها وگویش های محلی تحقیق جامعی انجام داده است درباره زبان گزی باهمکارخودالریش شاپکای دوجلدکتاب به زبان گزی نوشته است.دراین نوشته ازجناب مرحوم یحیی خان برومندهم کمک وافری دریافت کرده است.علاقه مندان به کتاب فروشی دارالقرآن شهرگز واقع درخیابان فردوسی مراجعه نمایندیادرقسمت نظرهای همین پست، اعلام نمایند. + نوشته شده در سه شنبه بیستم دی ۱۴۰۱ ساعت 17:28 توسط حق شناس  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • نکته هایی در باره زبان شناسي ایران(1):

  • دراین نوشتار که بصورت پست دراین وبلاگ بارگذاری می شود،سعی برمعرفی کتابی به نام : نکته هایی درباره زبان شناسی ایران نوشته آقای محمدعلی یزدانی گزی داریم .وبلاگ فقط منعکس کننده نوشته های کتاب ایشان هست, ...ادامه مطلب

  • نکته هایی درباره زبان شناسی ایران (2) :

  •          دلایل طرح بررسی های انجام شده ، در زمینه زبان های ایران ی :موارد عنوان شده در این مجمو عه  در نقد زبان شنا سی  ایرانی و کار خاور شناسان در ا, ...ادامه مطلب

  • سروده ای از مرحوم حاج حسن احمدی بانام : انتظار

  • بیا  مهدی  گل  رویت  بــبـوئیــم غبار  ره  ز  رخسارت  بــــشوئیم بیا مهدی  که  ما  در  انتـــظاریم برایت   عقده های  دل  بــــگوئیم بیا  دنیا  و  دین  را  رهبری  کن که  ما عمری است دراین آرزوئیم بیامه, ...ادامه مطلب

  • کدخدایان گز از زمان صفویه تاکنون :

  • کدخدایان  گز از زمان صفویه تاکنون : در دوره صفویه وافشاریه به ترتیب : آقایوسف ،حاج سلیم ،حاج احمد کدخدا بوده اند.در دوره قاجاریه از کدخدایان گز مرحوم محمداسماعیل برومند پدربزرگ سروان برومندگزی بوده اس, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها